[اسم]

bond

/bɑːnd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اوراق قرضه اوراق بهادار، ضمانت نامه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اوراق بهادار اوراق قرضه
government bonds
اوراق بهادار دولتی

2 رابطه پیوند

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیوند
bond between A and B
پیوند بین (آ) و (ب)
  • 1. the bond between the mother and baby
    1. پیوند بین مادر و کودک
  • 2. There is a strong bond between the two brothers.
    2. پیوند محکمی بین آن دو برادر وجود دارد.
bond with somebody/something
رابطه با کسی/چیزی
  • the United States’ special bond with Britain
    رابطه ویژه آمریکا با بریتانیا
bond of something
رابطه چیزی
  • the bond of friendship
    رابطه دوستی
family bonds
روابط خانوادگی
  • In societies with strong family bonds, people tend to live longer.
    در جوامعی با روابط خانوادگی قوی‌تر، مردم معمولا بیشتر عمر می‌کنند.

3 پیوند شیمیایی

specialized
  • 1.In each methane molecule there are four CH bonds.
    1. در هر مولکول متان چهار پیوند کربن-هیدروژن وجود دارد.
[فعل]

to bond

/bɑːnd/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: bonded] [گذشته: bonded] [گذشته کامل: bonded]

4 ارتباط برقرار کردن

to bond with somebody
با کسی ارتباط برقرار کردن
  • Time must be given for the mother to bond with her baby.
    باید به مادر زمان داده شود تا با نوزادش ارتباط برقرار کند.

5 چسباندن متصل کردن

to bond something
چیزی را چسباندن
  • This new glue bonds a variety of surfaces in seconds.
    این چسب جدید انواع مختلفی از سطوح را به هم می‌چسباند.
to bond A to B
(آ) را به (ب) چسباندن
  • It cannot be used to bond wood to metal.
    از این نمی‌توان برای چسباندن چوب به فلز استفاده کرد.

6 چسبیدن

to bond together
به هم چسبیدن
  • The atoms bond together to form a molecule.
    اتم‌ها به هم می‌چسبند تا مولکول تشکیل دهند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان