Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حمله (در زمان بیماری)
2 . مسابقه (بوکس یا کشتی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bout
/baʊt/
قابل شمارش
1
حمله (در زمان بیماری)
بازه
1.He suffered occasional bouts of depression.
1. او هر از چند گاهی از بازههای افسردگی رنج می برد.
a severe bout of coughing
حمله شدید از سرفه
2
مسابقه (بوکس یا کشتی)
تصاویر
کلمات نزدیک
bourse
bourn
bourgeoisie
bourgeoise
bourgeois
boutique
bouzouki
bovine
bovine spongiform encephalopathy
bovine tuberculosis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان