[فعل]

to brew

/bruː/
فعل گذرا
[گذشته: brewed] [گذشته: brewed] [گذشته کامل: brewed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آبجو درست کردن

  • 1.This beer is brewed in the Czech Republic.
    1. این آبجو در جمهوری چک درست شده‌است.

2 چای یا قهوه درست کردن دم کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دم کردن
  • 1.freshly brewed coffee
    1. قهوه تازه درست‌شده [تازه‌دم]

3 در شرف وقوع بودن (اتفاق ناخوشایند) در حال رخ دادن

  • 1.There’s trouble brewing in the office.
    1. دردسر در شرکت در شرف وقوع است.

4 دم کشیدن

  • 1.Always let tea brew for a few minutes.
    1. همیشه اجازه دهید چای چند دقیقه‌ای دم بکشد.
[اسم]

brew

/bruː/
قابل شمارش

5 یک فنجان چای

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان