[اسم]

buff

/bʌf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوستدار طرفدار، هوادار

مترادف و متضاد fan follower
  • 1.They were a group of video games buffs who used to meet every Thursday evening.
    1. آن‌ها گروهی از طرفداران بازی‌های کامپیوتری بودند که قبلا هر پنج‌شنبه شب با هم دیدار می کردند.
an opera buff
یک دوستدار اپرا

2 رنگ بژ نخودی

معادل ها در دیکشنری فارسی: نخودی
مترادف و متضاد beige
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان