Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گردن کلفت
2 . زورگویی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bully
/ˈbʊli/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گردن کلفت
قلدر، مزدور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قلدر
گردنکلفت
1.playground bullies
1. قلدرهای زمین بازی
2.the school bully
2. گردن کلفت مدرسه
[فعل]
to bully
/ˈbʊli/
فعل گذرا
[گذشته: bullied]
[گذشته: bullied]
[گذشته کامل: bullied]
صرف فعل
2
زورگویی کردن
گردن کلفتی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زور گفتن
1.I won't be bullied into signing anything.
1. من را نمیتوان با زورگویی مجبور به امضا کردن چیزی کرد.
2.My son is being bullied at school.
2. پسرم در مدرسه مورد زورگویی قرار میگیرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bullshit
bullock
bullish
bullfrog
bullfinch
bullying
bulrush millet
bulwark
bum
bumble
کلمات نزدیک
bullshit
bullpen
bullock
bullish
bullion
bullying
bull’s eye
bulwark
bum
bum bag
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان