[اسم]

bully

/ˈbʊli/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گردن کلفت قلدر، مزدور

معادل ها در دیکشنری فارسی: قلدر گردن‌کلفت
  • 1.playground bullies
    1. قلدرهای زمین بازی
  • 2.the school bully
    2. گردن کلفت مدرسه
[فعل]

to bully

/ˈbʊli/
فعل گذرا
[گذشته: bullied] [گذشته: bullied] [گذشته کامل: bullied]

2 زورگویی کردن گردن کلفتی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: زور گفتن
  • 1.I won't be bullied into signing anything.
    1. من را نمی‌توان با زورگویی مجبور به امضا کردن چیزی کرد.
  • 2.My son is being bullied at school.
    2. پسرم در مدرسه مورد زورگویی قرار می‌گیرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان