[اسم]

calamity

/kəˈlæməti/
قابل شمارش
[جمع: calamities]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلا مصیبت

معادل ها در دیکشنری فارسی: آفت بلا مصیبت
formal
مترادف و متضاد catastrophe disaster blessing godsend
  • 1.Failure in one test should not be regarded as a calamity.
    1. موفق نشدن در امتحان نباید مصیبت در نظر گرفته شود.
  • 2.The death of her husband was a calamity that left Mrs. Marlowe depressed.
    2. مرگ همسر خانم "مارلو" مصیبتی بود که او را افسرده کرد.
  • 3.What is more dismal than one calamity following upon the heels of another?
    3. چه چیزی بدتر از این است که یک بلا پشت سر بلایی دیگر رخ دهد؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان