[فعل]

to calve

/ˈkæv/
فعل ناگذر
[گذشته: calved] [گذشته: calved] [گذشته کامل: calved]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زاییدن (گاو و ...)

  • 1.Galloway cows have wide pelvises and calve easily.
    1. گاوهای نژاد گالووای استخوان‌های لگن پهنی دارند و آسان می‌زایند.

2 جدا شدن یخ از یخچال‌های طبیعی

  • 1.Ice calved off a glacier.
    1. یخ از یک یخچال طبیعی جدا شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان