[صفت]

casual

/ˈkæʒəwəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more casual] [حالت عالی: most casual]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معمولی عادی

مترادف و متضاد indifferent random trivial careful concerned
  • 1.As the villain stole the money from the blind man, he walked away in a casual manner.
    1. وقتی فرد شرور پول را از مرد نابینا دزدید، با رفتاری عادی از آنجا دور شد.

2 راحتی غیررسمی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسپرت
مترادف و متضاد comfortable everyday informal formal smart
casual clothes
لباس‌های راحتی
  • Jean felt more comfortable in casual clothes.
    "جین" با لباس‌های راحتی راحت‌تر بود.
family parties and other casual occasions
مهمانی‌های خانوادگی و سایر مناسبت‌های غیررسمی

3 آسوده بافراغ‌بال، باخیال‌راحت

مترادف و متضاد easy natural relaxed formal

4 موقتی غیررسمی

casual labor
کار موقتی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان