[اسم]

cessation

/seˈseɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توقف انقطاع، پایان

معادل ها در دیکشنری فارسی: توقف متارکه انقطاع
مترادف و متضاد stopping
  • 1.Religious leaders have called for a total cessation of the bombing campaign.
    1. رهبران مذهبی خواهان توقف کامل بمب گذاری شده اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان