Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نامگذاری کردن (هنگام غسل تعمید)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to christen
/ˈkrɪsən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: christened]
[گذشته: christened]
[گذشته کامل: christened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نامگذاری کردن (هنگام غسل تعمید)
تعمید دادن، نامیدن
مترادف و متضاد
baptize
name
1.Have you christened your son?
1. آیا پسرت را نامگذاری کرده ای [تعمید داده ای]؟
2.the church in which Jonathan was christened.
2. کلیسایی که در آن "جاناتان" تعمید داده شد [نامگذاری شد].
3.We christened our car "The turtle".
3. ما اتومبیل مان را "لاکپشت" نامیدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
christ almighty
christ
chrisom
chrism
chrestomathy
christendom
christening
christiaan eijkman
christian
christian bible
کلمات نزدیک
christ's thorn jujube
christ
chris
chp
chowder
christendom
christening
christian
christian name
christianity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان