Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سیگار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cigarette
/ˌsɪg.əˈret/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سیگار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نخ سیگار
سیگار
مترادف و متضاد
ciggy
1.a pack of cigarettes
1. یک بسته سیگار
2.She lit a cigarette.
2. او سیگاری روشن کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
cigar
cig
cider
ciconia
cicatrix
cigarette case
cigarette holder
ciggy
cilia
ciliate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان