[صفت]

civil

/ˈsɪvəl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مدنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: مدنی
  • 1.In a civil suit against his neighbor, Barney claimed that the neighbor's dog had bitten him.
    1. "بارنی" در یک دعوی مدنی علیه همسایه‌اش، ادعا کرد که سگ همسایه او را گاز گرفته بود.
civil code
قانون مدنی

2 غیرنظامی

معادل ها در دیکشنری فارسی: کشوری
civil aviation
هواپیمایی [هوانوردی] غیرنظامی

3 غیرمذهبی

a civil marriage ceremony
یک مراسم ازدواج غیرمذهبی

4 مؤدب باتربیت، متمدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مودب
  • 1.You may not like him, but try at least to be civil.
    1. ممکن است از او خوشت نیاید، اما حداقل سعی کن مؤدب باشی.

5 داخلی (درگیری یا جنگ) درونی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان