[صفت]

cognizant

/ˈkɑːɡnɪzənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more cognizant] [حالت عالی: most cognizant]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باخبر آگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: آگاه
مترادف و متضاد aware informed
  • 1.cognizant of the importance of the case
    1. آگاه از اهمیت پرونده
  • 2.The defendant is cognizant that this is a serious charge.
    2. متهم باخبر بود که این اتهام جدی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان