[فعل]

to come down with

/kʌm daʊn wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: came down with] [گذشته: came down with] [گذشته کامل: come down with]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مریض شدن مبتلا شدن (به بیماری)، گرفتن (بیماری)

مترادف و متضاد become sick catch a disease
  • 1.I think I am coming down with a cold. I'm afraid I won't be able to go to work tomorrow.
    1. فکر کنم دارم مبتلا به سرماخوردگی می‌شوم [مریض می‌شوم]. متأسفانه نمی‌توانم فردا به سرکار بروم.
  • 2.I think I'm coming down with flu.
    2. فکر کنم دارم آنفولانزا می‌گیرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان