Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سیم
2 . ریسمان (نازک)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cord
/kɔrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سیم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تار
مترادف و متضاد
flex
wire
a power cord
سیم برق
a telephone cord
سیم تلفن
2
ریسمان (نازک)
طناب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بند
سیم
طناب
مترادف و متضاد
string
1.Her feet were tied with cord.
1. پاهای او با ریسمان بسته شده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
corbel
coraline
coral snake
coral
coracle
cordate
cordial
cordially
cordillera
cordite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان