[اسم]

cottage

/ˈkɑt̬.ɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کلبه خانه ییلاقی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ویلا کلبه
مترادف و متضاد cabin chalet lodge shack
  • 1.They live in a country cottage, with roses around the door.
    1. آنها در کلبه‌ای روستایی با گل‌های رز در کنار درش، زندگی می‌کنند.
  • 2.They've just bought a darling little cottage.
    2. آنها به‌تازگی یک کلبه کوچک ناز خریده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان