Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کلبه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
cottage
/ˈkɑt̬.ɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلبه
خانه ییلاقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ویلا
کلبه
مترادف و متضاد
cabin
chalet
lodge
shack
1.They live in a country cottage, with roses around the door.
1. آنها در کلبهای روستایی با گلهای رز در کنار درش، زندگی میکنند.
2.They've just bought a darling little cottage.
2. آنها بهتازگی یک کلبه کوچک ناز خریدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cote
cot
costume drama
costume
costmary
cottage cheese
cottage pie
cotton
cotton bollworm
cotton bud
کلمات نزدیک
cotoneaster
coterminous
coterie
cotangent
cot death
cottage cheese
cottage hospital
cottage industry
cottage pie
cottager
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان