[اسم]

counsel

/ˈkaʊnsl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وکیل مشاور حقوقی

  • 1.defense counsel
    1. وکیل مدافع
[فعل]

to counsel

/ˈkaʊnsl/
فعل گذرا
[گذشته: counselled] [گذشته: counselled] [گذشته کامل: counselled]

2 توصیه کردن مشاوره دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پند دادن
  • 1.She counsels teenagers suffering from depression.
    1. او به نوجوانانی که از افسردگی رنج می برند، مشاوره می دهد.
  • 2.The lawyer counselled his client to remain silent.
    2. آن وکیل به موکلش توصیه کرد که ساکت بماند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان