[اسم]

counseling

/ˈkaʊnsəlɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشاوره

معادل ها در دیکشنری فارسی: رایزنی
  • 1.Many students come to us for counseling.
    1. دانش آموزان بسیاری برای مشاوره به ما مراجعه می کند.
  • 2.marriage counseling
    2. مشاوره ازدواج
تصاویر
کلمات نزدیک
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان