[اسم]

cymbal

/ˈsɪmbl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سنج

معادل ها در دیکشنری فارسی: سنج
  • 1.a clash of cymbals
    1. خوردن سنج ها به هم
  • 2.The piece ends with a cymbal crash.
    2. قطعه ی موسیقی با ضربه ی سنج پایان می یابد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان