Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روز تعطیل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
day off
/deɪ ɔf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روز تعطیل
مرخصی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعطیل
1.it's her day off today.
1. امروز، روز تعطیلی اوست.
2.She hasn’t taken a day off in six months.
2. او شش ماه است که مرخصی نگرفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
day of the dead
day of reckoning
day nursery
day in and day out
day center
day out
day release
day return
day school
day trip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان