Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . در روغن داغ سرخ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to deep-fry
/ˌdiːp ˈfraɪ/
فعل گذرا
[گذشته: deep-fried]
[گذشته: deep-fried]
[گذشته کامل: deep-fried]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
در روغن داغ سرخ کردن
در روغن زیاد و جوشان سرخ کردن
1.deep-fried chicken pieces
1. تکههای مرغ سرخ شده در روغن داغ
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
deep-fried
deep-freeze
deep-fat fryer
deep-dish pie
deep pockets
deep-pocketed
deepen
deepfreeze
deeply
deepness
کلمات نزدیک
deep-fried
deep-freeze
deep-dish
deep water
deep vein thrombosis
deep-rooted
deep-sea
deep-seated
deep-set
deep-set eyes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان