[اسم]

diaper

/ˈdaɪpər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پوشک بچه کهنه

معادل ها در دیکشنری فارسی: پوشک
مترادف و متضاد nappy
  • 1.I'll change her diaper.
    1. من پوشکش را عوض می‌کنم.
  • 2.It was time for a diaper change.
    2. وقت عوض کردن پوشک بچه بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان