[اسم]

diving

/ˈdɑɪv.ɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غواصی

معادل ها در دیکشنری فارسی: غواصی
  • 1.I want to go diving.
    1. می‌خواهم به غواصی بروم.

2 شیرجه (شنا)

معادل ها در دیکشنری فارسی: شیرجه

3 تمارض (فوتبال)

معادل ها در دیکشنری فارسی: تمارض
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان