[صفت]

dog-tired

/dɔg-ˈtaɪərd/
غیرقابل مقایسه

1 خسته و کوفته مرده از خستگی

informal
مترادف و متضاد bushed dead-tired worn-out
  • 1.By the end of the day, the laborers were all dog-tired, lying down to rest.
    1. در پایان روز، کارگرها همگی از خستگی مرده بودند و روی زمین دراز کشیده بودند.
  • 2.I'm dog-tired from all that walking! How far did we walk?
    2. من از این همه راه رفتن خسته و کوفته شدم! چقدر راه را آمده ایم؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان