[صفت]

done in

/dʌn ɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more done in] [حالت عالی: most done in]

1 خسته

informal
مترادف و متضاد exhausted tired
  • 1.I was really done in after the game.
    1. من بعد از بازی واقعاً خسته بودم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان