[اسم]

dormitory

/ˈdɔːrmətɔːri/
قابل شمارش
[جمع: dormitories]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خوابگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: خوابگاه
مترادف و متضاد dorm
  • 1.He visited the boarders in their dormitory
    1. او ساکنین خوابگاه را در خوابگاه هایشان ملاقات کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان