[فعل]

to dry-clean

/draɪ-klin/
فعل گذرا
[گذشته: dry-cleaned] [گذشته: dry-cleaned] [گذشته کامل: dry-cleaned]

1 خشک شویی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خشک‌شویی کردن
  • 1.He will dry-clean my clothes.
    1. او لباس های مرا خشک شویی خواهد کرد.
  • 2.I had my suit dry-cleaned.
    2. دادم کت و شلوارم را خشک شویی کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان