Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اردک
2 . (گوشت) اردک
3 . امتیاز صفر (توپزن کریکت)
4 . سر یا بدن خود را پایین آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
duck
/dʌk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اردک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اردک
مرغابی
1.We took some bread to feed the ducks.
1. ما کمی نان بردیم تا به اردکها غذا دهیم.
2
(گوشت) اردک
roast duck with orange sauce
اردک بریان با سس پرتقال
3
امتیاز صفر (توپزن کریکت)
[فعل]
to duck
/dʌk/
فعل ناگذر
[گذشته: ducked]
[گذشته: ducked]
[گذشته کامل: ducked]
صرف فعل
4
سر یا بدن خود را پایین آوردن
جا خالی دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جاخالی دادن
1.He saw the ball coming toward him and ducked.
1. او توپ را دید که دارد به سمتش می آید و سرش را پایین آورد [جا خالی داد]
تصاویر
کلمات نزدیک
duchy
duchess
ducat
ducal
dublin
duck soup
duck-billed platypus
duckling
duct
ductile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان