[اسم]

electric shock

/ɪˌlektrɪk ˈʃɑːk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شوک الکتریکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: برق‌گرفتگی شوک الکتریکی
مترادف و متضاد shock
  • 1.I got an electric shock from that light switch.
    1. من از آن کلید برق دچار شوک الکترونیکی شدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان