Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ایمیل (کسی را) جواب دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to email back
/ˈiːmeɪl bæk/
فعل گذرا
[گذشته: emailed back]
[گذشته: emailed back]
[گذشته کامل: emailed back]
صرف فعل
1
ایمیل (کسی را) جواب دادن
جواب نامه کسی را ارسال کردن
1.Email me back with your comments when you've read the report.
1. وقتی گزارش را خواندی، نظراتت را در جواب ایمیل برای من ارسال کن.
2.Patrick emailed me back yesterday.
2. "پتریک" دیروز جواب ایمیل من را داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
drop around
honey fuck
no fucks given
give a flying fuck
give a fuck
enter into
fight back
as close as stink on shit
as thick as pig shit
as thick as a shit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان