[اسم]

field study

/fild ˈstʌdi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحقیق میدانی مطالعه میدانی

  • 1.He carried out a field study.
    1. او یک تحقیق میدانی انجام داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان