Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از خود دفاع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to fight back
/faɪt bæk/
فعل ناگذر
[گذشته: fought back]
[گذشته: fought back]
[گذشته کامل: fought back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از خود دفاع کردن
1.Don't let them bully you. Fight back!
1. نگذار به تو زور بگویند. از خودت دفاع کن!
2.He fought back and managed to wrestle the knife from his attacker's hands.
2. او از خود دفاع کرد و توانست بهزور چاقو را از دستان مهاجمش دربیاورد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fight
fig up
fig roll
fig out
fig bar
fight fire with fire
fight off
fight out
fighter
figurative
کلمات نزدیک
enter into
email back
drop around
honey fuck
no fucks given
as close as stink on shit
as thick as pig shit
as thick as a shit
be full of shit
shit list
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان