[قید]

freely

/ˈfriː.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آزادانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: آزادانه
  • 1.Nowadays Man is freely walking on earth.
    1. امروزه انسان آزادانه روی زمین راه می رود.
  • 2.She freely admits that she was partly to blame.
    2. او آزادانه اقرار می کند که تا حدی مقصر بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان