[فعل]

to fructify

/ˈfrʌktɪfʌɪ/
فعل گذرا
[گذشته: fructified] [گذشته: fructified] [گذشته کامل: fructified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 میوه‌دار کردن بارور ساختن

  • 1.They were sacrificed in order that their blood might fructify the crops.
    1. آنها قربانی شدند تا شاید خونشان محصولاتشان را بارور سازد.

2 بارور شدن میوه‌دار شدن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان