Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . میوهدار کردن
2 . بارور شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to fructify
/ˈfrʌktɪfʌɪ/
فعل گذرا
[گذشته: fructified]
[گذشته: fructified]
[گذشته کامل: fructified]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
میوهدار کردن
بارور ساختن
1.They were sacrificed in order that their blood might fructify the crops.
1. آنها قربانی شدند تا شاید خونشان محصولاتشان را بارور سازد.
2
بارور شدن
میوهدار شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
frowst
frore
frivol
friseur
frippery
fructification
fructuous
fruitarian
fruiterer
frumpy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان