[صفت]

fucking

/ˈfʌkɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fucking] [حالت عالی: most fucking]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لعنتی

informal
  • 1.Get your fucking car out of the way.
    1. ماشین لعنتی‌ات را از سر راه بردار.
[قید]

fucking

/ˈfʌkɪŋ/
غیرقابل مقایسه

2 به‌شدت

informal
  • 1.I'm fucking sick of this rain!
    1. من به‌شدت از این باران خسته شدم!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان