[فعل]

to gabble

/ˈɡæbl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: gabbled] [گذشته: gabbled] [گذشته کامل: gabbled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تند و نامفهوم حرف زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ور ور کردن
  • 1.She was nervous and started to gabble.
    1. او عصبی بود و شروع کرد به تند و نامفهوم حرف زدن.
[اسم]

gabble

/ˈɡæbl/
قابل شمارش

2 ور ور

معادل ها در دیکشنری فارسی: ور ور
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان