[اسم]

gadget

/ˈgæʤət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وسیله اسباب، ابزارک

معادل ها در دیکشنری فارسی: ماس‌ماسک مزن‌هردم
مترادف و متضاد appliance
  • 1.Their kitchen is full of electrical gadgets.
    1. آشپزخانه آن‌ها پر از وسایل برقی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان