Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . درجه
2 . فاصله بین ریلها (راهآهن)
3 . برآورد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
gauge
/geɪʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درجه
گیج، مقیاس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنجشگر
سنجه
آمپر
1.Where is the gas gauge in this car?
1. درجه بنزین این اتومبیل در کجا قرار دارد؟
2
فاصله بین ریلها (راهآهن)
[فعل]
to gauge
/geɪʤ/
فعل گذرا
[گذشته: gauged]
[گذشته: gauged]
[گذشته کامل: gauged]
صرف فعل
3
برآورد کردن
سنجیدن، حدس زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندازه گرفتن
1.It was hard to gauge the mood of the audience.
1. حدس زدن حس و حال حضار، سخت [کار سختی] بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
gaudy
gaudily
gauche
gathering
gatherer
gaulish
gaunt
gauntlet
gauze
gavotte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان