Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . در تماس بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to get in touch
/gɛt ɪn tʌʧ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: got in touch]
[گذشته: got in touch]
[گذشته کامل: gotten in touch]
صرف فعل
1
در تماس بودن
ارتباط داشتن
مترادف و متضاد
communicate
1.I got in touch with my friend again.
1. دوباره با دوستم تماس [ارتباط] برقرار کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
get in someone's hair
get in shape
get in
get hot under the collar
get hooked on
get in trouble
get injured
get into
get into a fight
get into bed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان