Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مریض شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to get sick
/gɛt sɪk/
فعل ناگذر
[گذشته: got sick]
[گذشته: got sick]
[گذشته کامل: gotten sick]
صرف فعل
1
مریض شدن
1.She got sick, even though she was wearing thick layers.
1. او مریض شد، با اینکه لباس ضخیم (گرم) پوشیده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
get set
get sentenced
get seasick
get scared
get round to
get somebody down
get someone's goat
get something done
get something hands down
get something straight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان