Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اظهارنظر شدید و تند
2 . احاطه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
gird
/ɡɜːrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اظهارنظر شدید و تند
[فعل]
to gird
/ɡɜːrd/
فعل گذرا
[گذشته: girded]
[گذشته: girded]
[گذشته کامل: girded]
صرف فعل
2
احاطه کردن
1.The ruins are girded by two deep gorges.
1. ویرانهها توسط دو دره عمیق احاطه شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ginseng
gink
gingko
gimp
gimcrack
giving
gladness
glair
glaive
glassed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان