[قید]

going forward

/ˈgoʊɪŋ ˈfɔrwərd/
غیرقابل مقایسه

1 در آینده از این به بعد

  • 1.Going forward, we need to have a real plan.
    1. در آینده، باید یک برنامه واقعی [جدی] داشته باشیم.
  • 2.Going forward, what are his plans?
    2. از این به بعد، برنامه او چه خواهد بود؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان