[اسم]

goosebumps

/gus bʌmps/
غیرقابل شمارش

1 مو به تن سیخ شدن مورمور شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: مورمور شدن
مترادف و متضاد goose pimples gooseflesh
to give somebody goosebumps
مو به تن کسی سیخ شدن
  • It gave me goosebumps just to think about it.
    فقط فکر کردن راجع به آن مو به تن من سیخ می‌کند.
to get goosebumps
مو به تن سیخ شدن
  • I got goosebumps when she told me about the attack.
    وقتی که او درباره آن حمله به من گفت، مو به تنم سیخ شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان