[فعل]

to gouge

/gaʊʤ/
فعل گذرا
[گذشته: gouged] [گذشته: gouged] [گذشته کامل: gouged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گران‌فروشی کردن (سر مشتری) کلاه گذاشتن

مترادف و متضاد overcharge
to gauge a costumer
سر مشتری کلاه گذاشتن [به مشتری گران‌فروشی کردن]

2 در آمدن (معمولاً چشم) در آوردن

مترادف و متضاد scoop out
  • 1.One of his eyes had been gouged out.
    1. یکی از چشمان او از حدقه در آمده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان