Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گرانفروشی کردن
2 . در آمدن (معمولاً چشم)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to gouge
/gaʊʤ/
فعل گذرا
[گذشته: gouged]
[گذشته: gouged]
[گذشته کامل: gouged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گرانفروشی کردن
(سر مشتری) کلاه گذاشتن
مترادف و متضاد
overcharge
to gauge a costumer
سر مشتری کلاه گذاشتن [به مشتری گرانفروشی کردن]
2
در آمدن (معمولاً چشم)
در آوردن
مترادف و متضاد
scoop out
1.One of his eyes had been gouged out.
1. یکی از چشمان او از حدقه در آمده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
gouda cheese
gouache
gotta
gothic
gotcha
goulash
gourd
gourmand
gourmet
gourmet restaurant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان