[اسم]

guitarist

/gəˈtɑr.ɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گیتارزن

معادل ها در دیکشنری فارسی: گیتارزن
  • 1.The lead guitarist in the band was excellent.
    1. گیتارزن اصلی آن گروه موسیقی عالی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان