Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تفنگ
2 . شلیک آغاز
3 . با سرعت راندن (اتومبیل)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
gun
/gʌn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تفنگ
سلاح (گرم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسلحه
تفنگ
مترادف و متضاد
firearm
heater
weapon
1.You could hear the noise of guns firing in the distance.
1. صدای شلیک تفنگها را میتوانستید از دور بشنوید.
2
شلیک آغاز
تیر شروع
[فعل]
to gun
/gʌn/
فعل گذرا
[گذشته: gunned]
[گذشته: gunned]
[گذشته کامل: gunned]
صرف فعل
3
با سرعت راندن (اتومبیل)
تصاویر
کلمات نزدیک
gumption
gummy
gummed
gumdrop
gumboot
gun control
gun dog
gun violence
gunboat
gunfight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان