[فعل]

to hale

/heɪl/
فعل گذرا
[گذشته: haled] [گذشته: haled] [گذشته کامل: haled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کشاندن کشیدن (به‌زور)

مترادف و متضاد drag draw
  • 1.He haled an old man out of the audience.
    1. او یک پیرمرد را از میان حضار به‌زور بیرون کشید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان