[صفت]

half-dead

/hˈæfdˈɛd/
غیرقابل مقایسه

1 نیمه جان

معادل ها در دیکشنری فارسی: هلاک نیمه‌جان
  • 1.He stumbles back into town, half-dead from exhaustion.
    1. او در حالی که از خستگی نیمه جان بود تلوتلوخوران به شهر برگشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان