Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کالایی را به کسی انداختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
hard sell
/hɑrd sɛl/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کالایی را به کسی انداختن
به زور چیزی را قالب کردن
1.The car salesman gave us a hard sell, so we decided to go to another dealer.
1. فروشنده ماشین داشت (ماشین) را به ما می انداخت، برای همین تصمیم گرفتیم پیش یک دلال دیگر برویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hard rock
hard put
hard on someone's heels
hard of hearing
hard nut to crack
hard shoulder
hard to say
hard up
hard water
hard-boiled
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان