Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . او غش کرد.
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
He fainted.
/hi ˈfeɪntəd/
1
او غش کرد.
او بیهوش شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
he doesn't usually mix with others.
he came round at 8.
he broke his leg.
he always teases his friends.
he always helps me with my lessons.
he goes to an all boys' school.
he had a car crash.
he had a heart attack.
he has a black eye.
he has a broken nose.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان